سخنان ناب بزرگان و فرهنگ گمشده

سخنان ناب بزرگان و فرهنگ گمشده

سخنانی که دلسوزانه با ما حرف می زنند
سخنان ناب بزرگان و فرهنگ گمشده

سخنان ناب بزرگان و فرهنگ گمشده

سخنانی که دلسوزانه با ما حرف می زنند

ژاپنی ها

یارو ازژاپن برمیگرده.بهش میگن اونجامشکل زبان نداشتی؟

میگه:من نه ولی ژاپنی ها چرا

نمک به حروم

زمان آشنایی : مرد رویا هام.
زمان نامزدی: عشقم.
زمان ازدواج: هم نفسم.
بعد از 1 ماه: جان دلم.
بعد از 2 ماه: سایه سرم.

بعد از 3 ماه: شوهرم
بعد از 1 سال: آقا بالا سر.
بعد از 2 سال: بخور بخواب.
بعد از 3 سال: نره غول!
بعد از 4 سال: لندهور!!
بعد از 5 سال: مرتیکه نفهم بی شعور ...!!
مفت خور نمک به حروم بی چشم و رو...!!!

ساندویچ فروشی

اولی: آقای دکتر، من فکر می کنم عینک لازم دارم.
دومی: بله حتما! چون این جا مغازه ساندویچ فروشی است.

درسی که داده شد

دانش آموز تنبلی به دوست خود گفت: ای کاش در مدرسه هم مثل بعضی از مغازه ها که بالای دیوار آن نوشته اند: جنسی که فروخته شد پس گرفته نمی شود،

می نوشتند: درسی که داده شد، پس گرفته نمی شود!

اکثریت برنده شدند

از دیوانه ای پرسیدند: «چرا تو را به دیوانه خانه آورده اند؟»
دیوانه پاسخ داد: «من فکر می کردم همه مردم دنیا دیوانه هستند و همه مردم دنیا هم فکر می کردند من دیوانه ام. بالاخره اکثریت برنده شدند!»

ماست

شرکت کننده: «تو جیب  جا می شود؟»
مجری: «بله، ولی اگر بگذاری توی جیب،

جیبت ماستی می شود!»

نمره صفر

پدر: بگو ببینم چرا تو همیشه نمره صفر می گیری؟
پسر: چون من ته کلاس می نشینم.
پدر: چه ربطی دارد؟
پسر: آخر شاگردهای کلاسمان زیادند، وقتی نوبت من می شود، دیگه نمره ای جز صفر نمی ماند!

بی اجازه

دو نفر از کارکنان راه آهن با هم صحبت می کردند.
اولی می گوید: «شنیدی مهدی را اخراج کردند.»
دومی: «آره، می گویند بی اجازه وارد اتاق رئیس شده بود.»
اولی: «ای بابا به خاطر مسأله به این کوچکی؟»
دومی: «آخر او با لوکوموتیو وارد اتاق رئیس شده بود!»

ساختمون ده طبقه

یارو از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش،

ازش میپرسن: آقا چی شده؟

میگه: والله منم تازه رسیدم!

سینه خیز

یارو زمین میخوره، برای اینکه تابلو نشه تا خونه سینه خیز میره!