سخنان ناب بزرگان و فرهنگ گمشده

سخنان ناب بزرگان و فرهنگ گمشده

سخنانی که دلسوزانه با ما حرف می زنند
سخنان ناب بزرگان و فرهنگ گمشده

سخنان ناب بزرگان و فرهنگ گمشده

سخنانی که دلسوزانه با ما حرف می زنند

داستان طنز :: مهندس متبحر

داستان طنز

مهندسی بود که در تعمیر دستگاه‌های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه‌های چندین میلیون دلاری با اوتماس گرفتند. آنها هر کاری که از دستشان بر می‌آمد انجام داده بودند و هیچ‌کسی نتوانسته بود اشکال را رفع کند،  

بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند که در رفع بسیاری از این مشکلات موفق بوده است. مهندس، این امر را به رغبت می‌پذیرد. او یک روز تمام به وارسی دستگاه می‌پردازد و در پایان کار، با یک تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می‌کشد و با سربلندی می‌گوید: اشکال اینجاست.

آن قطعه تعمیر می‌شود و دستگاه بار دیگر به کار می‌افتد. مهندس دستمزد خود را ۵۰۰۰۰ دلار معرفی می‌کند.

حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می‌کند و او بطور مختصر این گزارش را می‌دهد:

بابت یک قطعه گچ: ۱ دلار و بابت دانستن اینکه ضربدر را کجا بزنم: ۴۹۹۹۹ دلار