پیتر می خواسته از همسایه شون نردبون قرض بگیره
با خودش فکر می کنه ، میگه : الان اگه برم بگم نردبونتون رو بدین
شاید همسایه بگه نردبون ما کوتاهه ، یا بگه نردبون ما شکسته ،
یا بگه نردبون رو به یکی دیگه قرض دادیم.
خلاصه می ره دم خونه همسایه در می زنه
همسایه میاد دم در میگه : بله بفرمایید…
پیتر میگه : برو بابا شما هم با این نردبونتون !!!
بلژیکیه یه رستوران باز می کنه
ولی هر روز ظهر خودش می رفته بیرون غذا می خورده
بهش میگن چرا همین جا غذا نمی خوری ؟
میگه : آخه نامرد خیلی گرون میده !!!
معلم فلسفه یک صندلی می گذاره وسط کلاس
و به شاگردانش میگه : شما باید یک مقاله بنویسید
و در آن ثابت کنید که این صندلی وجود ندارد !
یکی از شاگردان دو کلمه می نویسه و ورقه شو می ذاره رو میزش
و بعد از اینکه معلم ورقه ها را تصحیح می کنه اون بهترین نمره رو می گیره!
می دونید چی نوشته بوده ؟
…
…
…
نوشته بوده : کدوم صندلی ؟!!!
خدا گر ز حکمت ببندد دری .... ز رحمت زند قفل محکمتری
++++++++++++
حیف نون به همسرش :
عزیزم اگه موبایلت زنگ نمیزنه بدون منم… چون شارژ ندارم.
خدا گر ز حکمت ببندد دری .... ز رحمت زند قفل محکمتری
++++++++++++
حیف نون به همسرش :
عزیزم اگه موبایلت زنگ نمیزنه بدون منم… چون شارژ ندارم.
منطقِ پدر و مادر از تحصیل در دانشگاه:
“این همه درس خوندی، درِ یه نایلون رو نمی تونی باز کنی