زن جوانی که اولین بچه اش را به دنیا آورده بود
به شوهرش میگه خوبه پوشک عوض کردن بچه رو امتحان کنی !
مرد میگه : من الآن کار دارم ، بعدی رو من انجام می دم
دفعه بعد که بچه خیس می کنه ، زنه به شوهرش میگه :
الآن می خوای پوشک عوض کردن بچه رو یاد بگیری ؟
مرده یه خورده نگاه می کنه بعد به زنش میگه :
منظورم پوشک بعدی نبود ، منظور بچه بعدی بود !!!
از جیمز می پرسن : نظرت راجع به مار چیه ؟
میگه : حیوون خیلی خوبیه !
اما حیف که همش دُمه !!!
جو : جرج چرا دستت شکسته ؟
جرج : دیروز روی یه دیوار بلند راه می رفتم
که یه دفعه دیوار تموم شد !!!
زن اولی : این مردها واقعاً خیلی لجوج و یک دنده هستند !
زن دومی : چی شده ؟
زن اولی : مثلاً این شوهر من ، دیروز درست چهار ساعت براش توضیح دادم
آخرش هم قبول نکرد که نکرد !
زن دومی : خوب چی رو داشتی براش توضیح میدادی ؟
زن اولی : این که من آدم پر حرفی نیستم !!!
پیتر می خواسته از همسایه شون نردبون قرض بگیره
با خودش فکر می کنه ، میگه : الان اگه برم بگم نردبونتون رو بدین
شاید همسایه بگه نردبون ما کوتاهه ، یا بگه نردبون ما شکسته ،
یا بگه نردبون رو به یکی دیگه قرض دادیم.
خلاصه می ره دم خونه همسایه در می زنه
همسایه میاد دم در میگه : بله بفرمایید…
پیتر میگه : برو بابا شما هم با این نردبونتون !!!
بلژیکیه یه رستوران باز می کنه
ولی هر روز ظهر خودش می رفته بیرون غذا می خورده
بهش میگن چرا همین جا غذا نمی خوری ؟
میگه : آخه نامرد خیلی گرون میده !!!
معلم فلسفه یک صندلی می گذاره وسط کلاس
و به شاگردانش میگه : شما باید یک مقاله بنویسید
و در آن ثابت کنید که این صندلی وجود ندارد !
یکی از شاگردان دو کلمه می نویسه و ورقه شو می ذاره رو میزش
و بعد از اینکه معلم ورقه ها را تصحیح می کنه اون بهترین نمره رو می گیره!
می دونید چی نوشته بوده ؟
…
…
…
نوشته بوده : کدوم صندلی ؟!!!
خدا گر ز حکمت ببندد دری .... ز رحمت زند قفل محکمتری
++++++++++++
حیف نون به همسرش :
عزیزم اگه موبایلت زنگ نمیزنه بدون منم… چون شارژ ندارم.