از یه دیونه میپرسن چرا دیونه شدی ؟
میگه من یه زن گرفتم که یه دختر 18 ساله داشت .
دختره زن بابام شد .
پس زن من مادرزن پدرشوهرش شد .
پدرم داماد من شد
و من شدم پدرزن پدرم .
دخترِ زنم پسر زایید که داداش من و نوه ی زنم بود
، پس نوه ی منم بود ،
پس من پدربزرگ داداشم بودم .
زن من پسری زایید ،
زن پدرم خواهر ناتنی اون شد ،
پس پسرم داداش منه ، پدرم داماد منه . زن پدرم دختر من و عروس من است .
حالا بگو چرا دیونه شدم !