مامان و بابام نشسته بودن داشتن چایی میخوردن،به مامانم گفتم :خوب حال میکنیدا پسر به این ماهی داریدچند لحظه سکوت کردن و بهم خیره شدنبابام یه آهی کشید و با افسوس به مامانم گفت : چاییتو بخور….
من